konkoori
 
 
پیری برای جمعی سخن میراند،
 لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
 
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار
 خندیدند….
 
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
 
او لبخندی زد و گفت:
 وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
 پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه
 میدهید؟
 
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
دوستان عزیز خیلی ها میگن تا این روز هنوز شروع نکردیم و خیلی استرس داریم من ایمان دارم کسانی که دست از تلاش بر ندارند وبه تلاششون ادامه بدن نمیدونم کی ولی بالا خره موفق میشن پس یادتون نره شما میتونید انجامش بدید وبا توکل بر خدا شاخ کنکور را بشکنید.